شهدای ایران shohadayeiran.com

شهید جواد دوربین اردیبهشت ماه 95 در خان‌طومان سوریه به همراه تعدادی دیگر از نیرو‌های ایرانی به شهادت رسید که دستنوشته‌های روزانه شهید از مدت زمان حضورش در سوریه به یادگار مانده است.
به گزارش شهدای ایران، شهید جواد دوربین متولد 17 فروردین ماه سال 1346 در بندرانزلی است. از انجا که روحیه ای انقلابی و فعال داشت همزمان با اوایل تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد. با شروع جنگ تحمیلی در میدان های جنگ حضور داشت. سال 67 برادرش «جمال» در خاک زبیدات عراق به شهادت رسید و مفقودالاثر شد و 8 سال در ایام محرم پیکر برادر به کشور بازگشت و به فراغ مادر پایان داد.


دست‌نوشته‌های شهید خان‎‌طومان، از اعزام تا شهادت

شهید دوربین از جمله نیروهای فعال انقلابی و مذهبی در شهر بندرانزلی بود که با وجود بازنشستگی در سال 89 به صورت داوطلبانه برای عزیمت به سوریه نام نویسی کرد تا سرانجام در 17 فروردین ماه به سوریه اعزام شد و یک ماه بعد در 16 اردیبهشت سال 95 در پی حمله تروریست های تکفیری به مستشاران ایرانی به همراه تعدادی دیگر از نیروهای ایران در خان‌طومان حلب به شهادت رسید. از این شهید سه پسر و یک دختر به یادگار مانده است.

شهید دوربین در طی حضورش در سوریه نوشته هایی را به صورت یادداشت روزانه به ثبت رسانده است که در ادامه دستنوشته های شهید را می خوانید.

شنبه 14 فروردین ماه:

ساعت 10 شب بود که برادر قلی زاده فرمانده گردان امام حسین (ع) بندر انزلی تماس گرفت و گفت آیا آمادگی رفتن به سوریه را دارم یا خیر، چون قبلا ثبت نام کرده بودم اعلام آمادگی کردم و گفتم مشکلی برای اعزام ندارم. بعد گفت که فردا ساعت 3 باید جهت تکمیل مدارک و شرکت در جلسه هماهنگی در لشکر حاضر باشی. مطلب را با همسرم در میان گذاشتم، برایش غیر منتظره بود. می دانست که ثبت نام کردم ولی به این زودی رفتنم را انتظار نداشت. آن شب مثل اکثر دوستان خواب به چشمانم نیامد.

یکشنبه 15 فروردین:

بعد از صرف نهار، بلافاصله با سه تن از برادران با ماشین گردان امام حسین (ع)  به سمت رشت حرکت کردیم. آنجا بچه های زیادی بودند از رسمی گرفته تا بچه های بسیجی. ما به نیروی انسانی  لشکر رفتیم و برخی از مدارک جا مانده را به آن ها دادیم و سپس همراه برادران دیگر به حسینیه رفتیم. سردار در حال صحبت بود. ما به ستون در صف بندرانزلی قرار گرفتیم. سردار مطالبی در مورد اعزام به سوریه مطرح کرد و گفت که با هرکس تماس گرفته شد او می تواند بیاید اگر  تماس نگرفتند پس اعزام نمی شود. شب به بچه ها زنگ زدم و موضوع را گفتم و از آن ها خداحافظی کردم. به مادرم هم زنگ زدم و گفتم که 2 ماهی نیستم، نگفتم به کجا ولی گفتم به زیارت می روم. بچه ها به خصوص دخترها، منظورم دخترم و عروس هایم همگی تعجب کرده و اظهار ناراحتی می کردند. همسرم سعی می کرد که خود را صبور نشان  دهد ولی از قیافه اش می شد فهمید که نگران است.

دوشنبه 23 فروردین:

حضور در الحاضر جهت سازماندهی گروه های حیدریون تحت امر نیروی قدس، که انجام شد. تیمی از شهر حلب در دست نیروهای خودی و تیمی دیگر در دست مهاجمان مسلح و النصره و داعش است.

سه شنبه 24 فروردین:

حرکت قبل از نماز صبح به سمت الحاضر جهت شرکت در عملیات آزادسازی العیس به عنوان احتیاط که به علت عدم موفقیت به خانات بازگشتیم.

چهارشنبه 25 فروردین:

حضور در خانات و آشنایی با محیط اطراف. اکثر مردم سنی مذهب بوده و حدود 73 درصد به بالای جمعیت را تشکیل می دهند. 9 درصد از جمعیت علویان هستند که حکومت دست آن هاست. 3 درصد آنان شیعه و زیدیه مذهب، و بقیه از سایر فرقه ها و عده ای مسیحی هستند.

پنجشنبه 26 فروردین:

اکثر مردم از خودروهای گران قیمت و گاها خودروهای ایرانی استفاده می کنند. چند فرودگاه سوریه فعال است که اکثر شب ها به واسطه ناامن بودن پرواز می کنند. سوریه دارای ریل راه آهن می باشد که از آن استفاده نمی کنند. اتوبان های بزرگی دارند که آن هم به واسطه قرار گرفتن نیمی از آن ها در اختیار دشمن ناامن و غیر استفاده است.

شنبه 28 فروردین:

حضور در منطقه تصرف شده و بعد ازظهر حرکت به سمت خانات

یکشنبه 29 فروردین:

حضور برادر سلحشور در جمع رزمندگان بعد از نماز مغرب و عشا و خواندن سرود و مولودی به مناسبت شب میلاد امام جواد (ع) در حسینیه مقر فاطمیون

دوشنبه 30 فروردین:

سازماندهی گردان برادر «د» به عنوان مخابرات و تحویل گرفتن تعدادی بی سیم دستی

سه شنبه 31 فروردین:

حرکت به سمت خان‌طومان جهت کمک به نیروهای آن جا که مورد تهاجم و تک قرار گرفته بودند که الحمدالله با واکنس سریع نیروهای حاضر، دشمن متحمل شکست و عقب نشینی شد. حضور در تل قاسم تا صبح روز بعد

چهارشنبه 1 اردیبهشت:

بعد از هر حرکت به سمت خلصه به عنوان مقر احتیاط گردان. یک دسته آن جا مستقر شدیم و بقیه نیروها در سه مکان در جلو خط تماس، ساختمان زرد و تل قاسم مستقر شدند.

پنجشنبه 2 اردیبهشت:

حضور در مکان تهیه احتیاط در الخلسه

جمعه 3 اردیبهشت:

در منازل یکی از ساکنان مایر و یا سایر منازلی که تخلیه شده است قاب هایی با مضامین قرآنی آراسته و قرآن موجود بود. آدم به راحتی می توانست به قرآن دسترسی داشته باشد اما متاسفانه در خانه شیعیان به خصوص کشور ما قرآن مهجور است. در بین اهل سنت اهل بیت مهجور و در بین شیعیان قرآن مهجور است و این نقشه و توطئه دشمنان قسم خورده اسلام است  که باعث تفرقه و دشمنی در جهان اسلام شوند در صورتیکه مسلمانان در یگانگی خداوند، نبوت پیامبر گرامی اسلام و قرآن و برخی از مسائل دینی مشترکند اما قدرت طلبی برخی از عناصر تندرو و تحت تاثیر قرار گرفتن از سوی استکبار جهانی و راس آن آمریکا و اسرائیل خبیث باعث شده است جهان اسلام در عوض مقابله با اسلام ستیزی و بازپسگیری سرزمین مقدس فلسطین به جنگ فرقه ای روی آورده که جای بسی تاسف است.

شنبه 4 اردیبهشت:

منطقه مایر جای خوش آب و هوایی است که در شمال حلب و در مرز با کشور ترکیه قرار دارد.

یکشنبه 5 اردیبهشت:

پایان ماموریت گردانی و بازگشت و جابجایی با گردان دیگر

دوشنبه 6 اردیبهشت:

به جهت علاقه مندی و حضور در کنار همدیگر بار دیگر از گردان آقای «د» جدا و به گردان برادر «د» که در منطقه الخلصه بود ملحق شدیم.

7،8،9،10،11 اردیبهشت:

در این روزها در مکان احتیاط بودیم و هر لحظه امکان فراخوانی و رفتن به خط وجود داشت. بر خلاف دفعه قبل کل گردان در محل حضور داشت و آماده دستور بود. در اینجا به خاطر اینکه وقت بگذرد با دوستان به اطراف می رفتیم و قدم می زدیم. بی سیم همراه ما بود و اسلحه هم داشتیم که در صورت فراخوان آمادگی داشته باشیم.

یکشنبه 12 اردیبهشت:

بازگشت به مقر خانات و جا به جایی با گردان برادر سجاد

دوشنبه 13 اردیبهشت:

حرکت از خانات به سمت شهر مایر. با گذشتن از شهرهای نیرب، شیخ نجار، سیفات، دویرالزیتون، تل جبین، حردت نبل، الخان، مایر.

سه شنبه 14 اردیبهشت:

سه شنبه حضور در شهر مایر و انتخاب ساختمان برای اسکان گردان. این شهر یکی از شهرهایی بود که پس از تصرف و حضور جبهه النصره در آن فشار زیادی به مردم شهر نبل و الزهرا آمد که در بهمن ماه پس از چهار سال دشمن متحمل شکست و عقب نشینی از منطقه شد و شهر کاملا خالی از سکنه است.

چهارشنبه 15 اردیبهشت:

حضور مقر گردان، گشت و گذار در داخل شهر. شب 2 بار به انزلی زنگ شدم (30 روز حضور در سوریه)

پنجشنبه 16 اردیبهشت:

امروز 27 رجب مصادف با مبعث پیامبر گرامی اسلام (ص) است. فعلا خبری نیست و ما با گشتن در شهر وقت خود را می گذرانیم. امروز بعد از نهار «م» از ما جدا شد و به خان طومان که گردان ما در آن جا بود ملحق شد. بعد از ظهر به یکی از خانه ها رفتم و آب گرم کردم و با آن بدنم را شستم.


*دفاع پرس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار