شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۶۳۹۶۲
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۶
آیت‌الله محی‌الدین آموزگار گفت: شهید بنت الهدی با برادر عزیزش در یک اتاق بوده‌اند، در جلوی چشمان آیت‌الله صدر سر از تن بنت‌الهدی صدر با فرمان صدام حسین جدا می‌کنند و خود صدام هم شهید صدر را شکنجه کرد.
شهدای ایران: به مدت 13 سال از نزدیک با شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر در ارتباط بوده است، حضور وی در بیت سیدشهید و اعلام خبر پیروزی انقلاب اسلامی به ایشان را جزو مهم‌ترین خاطراتش نقل می‌کند.

درباره ماجرای آشناییش با آیت‌الله شهید می‌گوید «سبب آشنایی من دوستانی بودند که گفتند سیدی در گوشه نجف و در مقبره آیت‌الله شیخ محمدرضا آل یاسین درس می‌دهد و بعد تصمیم گرفتند تا یک روز در درس ایشان حاضر شوند. آن‌ها از کلاس آقای صدر خوششان آمده بود و به من هم گفتند تا با آن‌ها بروم، من هم استخاره کردم و وقتی که جواب استخاره خوب شد، پس از آن با دوستانم در کلاس ایشان حاضر شدم و پس از آشنایی با ایشان دیگر نتوانستم از او جدا شوم.»

آیت‌الله «محی‌الدین آموزگار» که در اکثر مواقع شهید صدر را به نام «سیدی» نام می‌برد تا زمانی که صدام حسین او را از عراق بیرون نکرده بود همچنان با شهید صدر مراودت داشته است، به مناسبت شهادت استادش با وی گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید.


آیت‌الله آموزگار با تشریح وضعیت منزل آیت‌الله صدر ابراز می‌دارد: شهید صدر در نجف منزل مرحوم آیت‌الله مامقامی صاحب «علم الرجال» را اجاره کرده بود و آنجا زندگی می‌کرد. خانه‌ او بیرونی و اندرونی داشت. بیرونی دو اتاق داشت که در یکی از آن‌ها مقبره‌ آیت‌الله مامقامی قرار داشت و اتاق دیگری رو به رو آن بود که شهید صدر در آنها مجالس روضه برپا می‌کرد. فضای اندرونی خانه هم در اختیار همسر و فرزندان او بود. کلید بیرونی منزل آیت‌الله صدر دست من و شاگرد دیگرش آیت‌الله هاشمی شاهرودی و چند نفر دیگر بود.

وی می‌افزاید: یک بار توسط حکومت بعث عراق بازداشت شدم. آن موقع اگر کسی را به بغداد می‌فرستادند، دیگر نمی‌شد نشانی از او پیدا کرد و اعدامش می‌کردند. ابوجعفر متوجه دستگیری من شد، خودش مستقیم به رئیس سازمان اطلاعات نجف زنگ زد و گفت: شیخ محی‌الدین مانند پسرم جعفر است. من او را از شما سالم می‌خواهم. این بود که مرا آزاد کردند.


ماجرای شکنجه «خمینی عراق» توسط صدام


آیت‌الله محی‌الدین آموزگار در کنار استادش شهید محمدباقر صدر




شاگرد آیت‌الله صدر همچنین با اشاره به عشق و علاقه آیت‌الله صدر به معمار کبیر انقلاب اسلامی اظهار می‌دارد: شهیدصدر ارادت زیادی به امام خمینی(ره) داشت و از زمانی که امام توسط شاه به نجف تبعید شد، این ارادت بیشتر شد، عبارت معروفی شهید صدر درباره‌ امام خمینی(ره) که من هم آن را شنیده‌ام که «در امام خمینی(ره) ذوب شوید چنانچه خودش در اسلام ذوب شده است».

وی ادامه می‌دهد: شهید صدر کاملاً در جریان وقایع مبارزاتی امام در ایران بود و همیشه دعا می‌کرد انقلاب ایران به پیروزی برسد. البته خبر پیروزی انقلاب ایران را من به ایشان رساندم، بهمن سال 57 هنگام غروب به افق نجف در طبقه‌ همکف منزل آیت‌الله صدر رادیو ایران را گوش می‌دادم که یکدفعه شنیدم گوینده‌ رادیو گفت: «اینجا تهران است، صدای جمهوری اسلامی ایران»، به بیرون دویدم که بشارت بدهم.

آیت‌الله آموزگار با بیان اینکه خود خبر پیروزی انقلاب اسلامی ایران به شهید صدر داده است، خاطرنشان می‌کند: شهید صدر در طبقه‌ سوم بیرونی منزلش مشغول اقامه‌ نماز مغرب بود، من آن روز برای نخستین بار حالات معنوی او را در حال نماز دیدم. از پله‌ها که بالا رفتم او را در حالتی دیدم که از خود بی‌خود شده بود. مشغول قرائت سوره‌ حمد بود در حالی که بدنش می‌لرزید و پای چپش به شدت تکان می‌خورد، گوشه‌ای ایستادم و وقتی نماز مغربش تمام شد، متوجه حضور من شد و گفت چه خبر است؟ گفتم: بشارت باد بر شما که جمهوری اسلامی در ایران تشکیل شده است،‌ سیدی بلافاصله به سجده رفت و من خوشحالی را در چهره‌اش دیدم.

وی درباره ماجرای شهادت آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر می‌گوید: من در آن زمان در عراق نبودم، حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ محمدرضا نعمانی از دیگر شاگردان آیت‌الله که آن زمان در منزل ایشان پنهان شده بود، برایم نقل کرده است، که در روزهای منتهی به شهادت ایشان،‌ شیخ عیسی خاقانی(روحانی لبنانی‌تبار که همیشه نزد صدام حسین رفت‌وآمد داشت)، همراه با «ابوعلی» از مسئولان امنیتی حزب بعث، برای مذاکره به منزل شهید صدر آمده بود، گفت: این تنها فرصتی است که می‌توانید از آن برای حل این بحران بهره بگیرید، ما به حوزه و مرجعیت عربی نیاز داریم و حکومت آماده است که هر کمکی که لازم باشد انجام دهد و مثلاً به طلبه‌ها شهریه بدهد و آنها را از خدمت سربازی معاف کند. همه جزئیات این امور با مسئولین مورد بررسی قرار گرفته است و مشکلی نیست.

شاگرد آیت‌الله صدر بیان می‌کند: شهید صدر در جواب می‌گوید: «حوزه و مرجعیت به کمک هیچ کس احتیاج ندارد، حوزه روی پای خود ایستاده و امام زمان(عج) آن را مدیریت می‌کند و من هیچ کدام از پیشنهادات شما را نمی‌توانم بپذیرم»،‌اما خاقانی ادامه می‌دهد: حکومت می‌خواهد حصر شما را لغو کند، اما شروطی دارد. به این شکل که از شما می‌خواهد حداقل یکی از شروط را بپذیرید، اما نپذیرفتن هیچ کدام از این شروط به معنی اعدام است. به خدا خودم شنیدم صدام می‌گفت: اگر محمدباقر صدر یکی از این شروط را نپذیرفت، او را اعدام خواهم کرد. اینکه دست از تأیید و پشتیبانی از انقلاب اسلامی ایران و تأیید آقای خمینی بردارید و ....، اما شهید تصریح می‌کند که «موضع من همان موضع سابق است، خاقانی که موضع شهید صدر را می‌بیند به شدت گریه می‌کند و می‌گوید به خدا قسم صدام حسین شما را می‌کشد،‌ همین هم شد و 16  فروردین سال 59، آیت‌الله صدر دستگیر و به سرعت از نجف به بغداد منتقل شد.

وی می‌افزاید: پس از دستگیری آیت‌الله صدر، خواهر ایشان از منزل بیرون آمده و روبروی حرم امیرالمؤمنین(ع) می‌ایستد و خبر دستگیری آیت‌الله را به مردم می‌دهد، حکومت هم چون بیم داشت بنت‌الهدی صدر بار دیگر مردم را به اعتراض و تظاهرات دعوت کند، او را دستگیر کردند، بعدها یک سرباز عراقی که در آن زمان در معیت صدام حسین بود، ماجرا را اینگونه نقل می‌کند که شهید بنت الهدی با برادر عزیزش در یک اتاق بوده‌اند، در جلوی چشمان آیت‌الله صدر سر از تن بنت‌الهدی صدر با فرمان صدام حسین جدا می‌کنند و خود صدام حسین، هم شهید صدر را شکنجه داده و با تازیانه بر سر و صورت شهید می‌زند و در نهایت سیدی را به شهادت می‌رساند.

 پیکر این شهید بزرگوار بعد از سه بار جابجایی قبر، هم‌اینک در دروازه ورودی شهر نجف اشرف آرام گرفته است.
منبع: فارس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار