شهدای ایران shohadayeiran.com

خواهرم! با حجابت هم‌چون زینب(س) پیرو خون حسین(ع) باش و تو برادرم! با رفتن به نمازهای جماعت و مبارزه کردن با نفس خود، اسلام را یاری و مرا خوشحال می‌کنی. و از دعا کردن به جان تمام رزمندگان یادتان نرود.
به گزارش شهدای ایران، شهید «قنبرعلی نجفی» فرزند «عباس‌علی» نهم اسفندماه سال ۴۱ در شهرستان «دامغان» دیده به جهان گشود. در خانواده‌ای مذهبی و البته پرجمعیت زندگی می‌کرد و پدرش نیز یک کارگر ساده بود که برای تأمین معاش خانواده، زحمت بسیار زیادی را متحمل می‌شد.


خواهرم! با حجابت هم‌چون زینب(س) پیرو خون حسین(ع) باش

قنبرعلی در دامغان پا به عرصه‌ تحصیل نهاد و مقاطع را یک به یک و با موفقیت طی کرد، اما شرایط اقتصادی به گونه‌ای نبود که فرصت و شرایط خوبی برای درس خواندن وی وجود داشته باشد، بنابراین بعد از این که دوره‌ژ راهنمایی را به پایان رسانید، مجبور شد تحصیل را برای همیشه کنار بگذارد.

وی برای این‌که کمکی به حل مشکلات اقتصادی خانواده‌اش کرده باشد، در یک کارگاه مکانیکی مشغول به کار شد. شهید چند سالی را به این حرفه پرداخت تا این‌که زمان رفتن به خدمت مقدس سربازی رسید.

قنبرعلی پس از این دوره، مدتی به شغل آزاد مشغول شد. در همین دوره ازدواج کرد و از این وصلت فرخنده صاحب فرزندی به نام «رضا» شد. بعد از آن به عنوان مستخدم در بانک ملی مشغول به کار شد.

با اوج گیری جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان، وی تصمیم گرفت که برادران هموطنش را در راه پیروزی و استقلال این سرزمین مقدس یاری کند. به همین منظور به مجموعه‌ بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دامغان پیوست. قنبرعلی از این طریق سه مرحله این توفیق را پیدا کرد که در صف حماسه‌سازان غیور تاریخ این دیار قرار بگیرد و سرانجام در تاریخ ۲۴ دی‌ماه سال ۶۵ در منطقه‌ عملیاتی شلمچه در نبرد با مزدوران بعثی مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بر قله‌ پر افتخار شهادت ایستاد.

وصیت‌نامه شهید «قنبرعلی نجفی»:

با سلام و درود بر مهدی موعد منجی عالم و هدایت کننده بشر و نایب بر حقش رهبر مستضعفین جهان و بت‌شکن زمان خمینی؛ و با سلام و درود بر تمامی رزمندگان اسلام در جبهه‌های حق علیه باطل و به امید پیروزی هر چه سریع‌تر رزمندگان.

از خداوند بزرگ سپاسگزارم که تا این‌جا به من قدرت و نیرو داد و توانستم خود را به حدی برسانم که از این نعمت‌ها به خوبی استفاده نمایم و توانایی داد تا چند کلمه‌ای به عنوان وصیت برای خانواده، پدر و مادر و خواهر و برادرم و زن و فرزند مهربان خود بنویسم.

می‌روم به جبهه حق علیه باطل تا فریاد حق طلبانه این ملت مظلوم را با رگبار گلوله در گوش این کافران بعثی، این منافقین، این خون‌خواران و جنایت‌کاران و آن اربابان به اصطلاح ابرقدرتش برسانم.

می‌رویم تا خط سرخ شهادت را رنگین‌تر کنم «یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا حَبیبَ قُلُوبِ الصّادِقینَ وَ یا اِلهَ الْعالَمینَ» ای صاحب اختیار مؤمنان‌! ای نهایت آرزوی عارفان‌! ای فریادرس فریادخواهان‌! ای محبوب دل‌ها! و ای خدای جهانیان! گواه باش که در این دنیا به ظاهر در تنهایی زیستم ولی تو را بهترین دوست‌ها، عشق‌ها و آمال‌ها یافتم، پس مرا به سوی خودت فرا خوان.

خدایا شاهد باش که از تمام مظاهر مادی و از تمام عشق‌های دنیوی دل بریدم تا به تو بپیوندم. خدایا شاهد باش به عشق تو و در راه تو حرکت کردم و اینک فقط رسیدن به تو را انتظار دارم.

بارالها! من خواهان شهادتم، اما نه به آن معنی که از دنیا و زندگی خسته شدم، بلکه می‌خواهم با رنج کشیدن در راه تو و ریختن خونم به خاطر تو ذره‌ای از گناهانم پاک گردد.

پدر و مادر عزیزم! خواهران و برادران مهربانم! من برای شما فرزند خوبی نبودم و از شما تقاضا می‌کنم که مرا حلال کنید و تو خواهرم! با حجابت هم‌چون زینب (س) پیرو خون حسین (ع) باش و تو برادرم! با رفتن به نمازهای جماعت و مبارزه کردن با نفس خود، اسلام را یاری و مرا خوشحال می‌کنی. و از دعا کردن به جان تمام رزمندگان و دعا کردن به جان امام یادتان نرود. و تو همسرم! در همه حال و در همه جا به یاد خدا باش و فرزندم را طوری تربیت کن که بعدها یک فرد مفیدی برای جامعه باشد و از تو می‌خواهم که تمامی بدی‌هایم را زیر پا بگذاری و مرا حلال کنی.

اما ای دوستان و همرزمان! هرچند که دوست و همرزم خوبی برای شما نبودم، ولی از شما عاجزانه تقاضا می‌کنم که ملت رنج دیده و محروم ایران را هرگز فراموش نکنید.

چرا که ما امروز به این ملت محروم مدیون هستیم و باید بجنگیم و بمیریم تا ان‌شاءالله پیروز شویم و این‌گونه مردن برای ما افتخار است، به امید هر چه زودتر ظهور حضرت مهدی (عج) و به امید پیروزی تمامی رزمندگان و با گسترش انقلاب اسلامی ایران به تمامی جهان، با همگی شما خداحافظی می‌کنم.

خداحافظ - والسلام



*مشرق

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار