شهدای ایران shohadayeiran.com

یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد: الله اکبر و الله اکــــبر ...
شهدای ایران:یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و قارقارقارقار باش میومد مدرسه و برمیگشت .
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میروند ، رسید به چراغ قرمز .
ترمز زد و ایستاد .
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :
 
الله اکبر و الله اکــــبر ...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .
اشهد ان لا اله الا الله ...
 
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید
چش شُدِه ؟!
قاطی کرده چرا ؟ !
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که !
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت :
"مگه متوجه نشدید ؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن .
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه . به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"
همین!
"برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین” (شادی روحشون صلوات)


*جهان نیوز
انتشار یافته: ۳
غیر قابل انتشار: ۰
رفیعی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۴ - ۱۳۹۷/۰۴/۱۸
0
0
سلام برمجیدگمنام که شدخوشنام .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۲۹ - ۱۳۹۸/۰۹/۰۹
0
0
سلام برمهدی ومجید زین الدین افتخارشهرقم وهمه شهیدان کشور
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۲۹ - ۱۳۹۸/۰۹/۰۹
0
0
سلام برمهدی ومجید زین الدین افتخارشهرقم وهمه شهیدان کشور
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار