شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۴۴۲۹۲
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۹
در طول سال‌های اخیر پس از شرارت های پژاک در شمال غرب کشور، همین کُردها بودند که در کنار برادران پاسدارشان، سلاح به دست گرفتند و با خون خود امنیت مردم را حفظ کردند.
 به گزارش شهدای ایران ، حادثه دلخراش دو حمله تروریستی مزدوران گروهک داعش در تهران که روز چهارشنبه در حرم امام خمینی(ره) و مجلس شورای اسلامی رخ داد و به شهادت ۱۷ تن ازهموطنان و مجروحیت ۵۲ تن دیگر انجامید، بهانه ای شد تا عناصر ضدانقلاب و بلندگوهای رسانه‌های خارجی وابسته به استکبار پس از اعلام ماهیت تروریست‌ها (که برخی از آنها کرد بودند) شروع به ملتهب کردن فضا خصوصا در غرب کشور با استفاده از تحریک عواطف مردم کنند.

اگرچه این تلاش مذبوحانه هم همچون دست و پا زدن های این مزدوران در طول ۴ دهه گذشته نتیجه ای جز شکست و تودهنی خوردن از کردها و دیگر هموطنان نخواهد داشت، اما بد نیست تا به همین بهانه مروری داشته باشیم برکارنامه فداکاری‌ها، از خودگذشتگی‌ها و میهن دوستی قوم کُرد در طول سال‌های بعد از انقلاب و خصوصا در سال‌های دفاع مقدس که خود آنها، سالیان سال از زخم خوردگان گروهک‌های متعدد تروریستی وابسته به استکبار و آمریکا بودند.

شاید بهترین تعریف را از کُردهای ایران، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی داشته باشند.

ایشان در سال ۶۳ وقتی به عنوان رئیس جمهور با جمعی از مردمان این دیار دیدار کردند، فرمودند:

«من با یکایک شما احساس یک علقه و محبت برادری بسیار صمیمی را در خودم می‌کنم.

حقیقت این است که شما برادران کُرد آنچنان ضربه‌ای بر استکبار جهانی وارد کردید که از اثر آن ضربه، هنوز که هنوز است مغزهای استکبار گیج می‌خورند.

ضربه گیج کننده‌ای از میان برادران و خواهران کُرد بر مغز طراحان توطئه استکبار جهانی وارد آمد.

هنوز زود است که ما درست بتوانیم ارزیابی کنیم، اما ان‌شاءالله دیری نخواهد گذشت که با پیروزی‌های ملت ایران در عرصه‌های مختلف نظامی، اقتصادی و...، معلوم خواهد شد که مشت کُرد چگونه جواب طمع‌ها و امیدها و یاوه‌گوئی‌های استکبار جهانی را داد.

مردم کُرد نشان دادند که به میهن خودشان و به انقلاب خودشان و به نظام جمهوری اسلامی علاقمند و وفادارند و این بزرگترین مشتی بود که به سینه دشمنان وارد آمد. »


تعبیر رهبری از مُشت مردم کُرد بر سینه دشمن

آیت‌الله‌ خامنه‌ای در میان پیشمرگان کُرد مسلمان/ روستای دزلی شهرستان مریوان/ سال ۵۹

* پیشمرگان کُرد مسلمان؛ یادگاران شهید محمد بروجردی

یکی از اقدامات مردم کُرد که خشم ضدانقلاب و حامیان آن را برانگیخت و سیلی محکمی بر صورت آنها شد، تشکیل گروهی به نام پیشمرگان کُرد مسلمان بود.

در دوره تسلط ضد انقلاب بر مناطق کردنشین، مردم مسلمان کُرد به انحاء مختلف مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و بسیاری از آنها ناچار شدند به شهرهای مختلف، یا استان‌های همجوار، از جمله کرمانشاه مهاجرت کنند.

این وضعیت، زمینه تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد را فراهم کرد و [شهید] محمدبروجردی فرمانده سپاه غرب کشور در پاییز سال ۵۸، این سازمان را تاسیس کرد.

سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد باجذب نیروهای بومی استان کردستان به سرعت گسترش یافت ودر عملیات پاکسازی شهر کامیاران درتاریخ ۱۰/۱۱/۵۸ باسپاه همکاری کرد.

در پی این موفقیت، سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد در عملیات‌های پاکسازی شهرهای مختلف شرکت کرد ودر سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ نیز در پاکسازی جاده های مواصلاتی و روستاهای کردستان ایفای نقش کرد.

سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان، ازسال ۱۳۶۱ به مرور جذب سازمان بسیج شدند و طی این دوران شهدای فراوانی را به نظام  و انقلاب اسلامی تقدیم نمودند.

(نقش سازمان پیشمرگان مسلمان کُـرد در تأمین امنیت پایدار منطقه کـردستان/علی اکبر رنجبران)

همه اینها در حالی بود که هم پیشمرگان کُرد و هم خانواده آنها به شدت از سوی گروهک‌های کومله و دموکرات و دیگر مزدوران ضدانقلاب تحت فشار بودند.

در واقع این همکاری با نظام و مقابله با جدایی طلبان و دشمنان ایران، گاه به قیمت جان آنها و حتی شکنجه و مرگ‌های دردناک اعضای خانواده شان تمام می‌شد.

کُردها همه این سختی‌ها را تحمل کردند و علاوه بر مردم عادی مناطق کردنشین، رزمندگان بسیاری هم در مسیر مبارزه با مزدوران وابسته به دشمن به شهادت رسیدند.

* «کاک جلال»؛ هفدهمین شهید خاندان «بارنامه»

در میان پیشمرگان کُرد مسلمان، یک نام شاید بیش از همه برای ما آشناتر باشد. مردی که تا سال ها پس از پایان جنگ به پای همان عهد و میثاق خود ایستاد تا نهایتا در اوایل دهه ۸۰ به دست باقیمانده‌های همان مزدوران به درجه رفیع شهادت نائل آمد: «کاک جلال بارنامه»

کاک جلال اهل روستای «باغان» مریوان بود که در سال ۱۳۲۹ ‪ ۱۳۲۹ در همین روستا به دنیا آمد.

پدر بزرگش «ماموستا محمد» روحانی ده بود و از همان کودکی جلال را با قرآن آشنا کرد و ایستادگی در برابر تعدی خان‌ها را به نوه‌اش آموخت.


تعبیر رهبری از مُشت مردم کُرد بر سینه دشمن


در همان دوران کودکی به خاطر فشار شدید خان باغان، خانواده ماموستا محمد بارنامه مجبور شدند تا به روستای «بلکر» مریوان مهاجرت کنند. جلال نوجوان در بلکر بزرگ می‌شد و در کنار پدرش کشاورزی می‌کرد.

در سال ۵۷ وقتی ۲۸ سال داشت، به صف مبارزین علیه طاغوت پیوست و عهده‌دار توزیع اعلامیه و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) در روستاهای مریوان شد.

او می‌دانست با پیروزی انقلاب اسلامی دیگر خبری از ظلم و تعدی نیست اما از شرارت ضد انقلاب در قالب احزابی خود خوانده مثل گروهک کومله و دمکرات در منطقه کردستان و تلاش آنها برای جداسازی این استان از کشور بی خبر بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی کاک جلال به عنوان «جوانمرد» وارد ژاندارمری وقت شد و در کنار دکتر چمران به مقابله با ضد انقلاب پرداخت.

سال ۵۸، اوج اقتدار و حاکمیت ضدانقلاب و عوامل بیگانه در مناطق مختلف کردستان بود، ضد انقلاب که می‌دید کاک جلال به یک چهره شاخص کُرد در مبارزه با ضدانقلاب سد راهشان شده، بارها اقدام به ترور وی کردند و با حمله به منزل یا محل کارش سعی در کشتن او داشتند که هربار ناکام می‌ماندند.

در این دوران کاک جلال به همراه دو برادرشهیدش «جمال» و «عبدالله» و نیز ۴۰ نفر از بستگان خود بخاطر شرارت‌های شبانه‌روزی ضد انقلاب مجبور شدند تا راهی کرمانشاه شده و به سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان ملحق شوند.

مدتی بعد با توجه به رشادت‌ها و مبارزات شبانه روزی‌اش، فرماندهی این سازمان را بر عهده گرفت و در کنار «حاج احمد متوسلیان» و یارانش در پاکسازی شهرهای کامیاران، سنندج، سروآباد و سرانجام مریوان از لوث وجود ضد انقلاب بارها تا پای شهادت پیش رفت.

او با آزادسازی مریوان، در کنار حاج احمد متوسلیان در پاکسازی شهر و جلوگیری از اشغال این شهر مرزی توسط رژیم عراق و هم چنین باز پس گیری نقاط اشغال شده توسط رژیم بعث عراق از جمله قوچ سلطان، ارتفاعات مشرف بر شهر مریوان و طرح عملیات‌های چریکی نقش اساسی داشت و در این مدت سه بار مجروح شد.

کاک جلال با آزادسازی مریوان و بازگشت آرامش به مریوان و سروآباد عهده دار سازماندهی و آموزش نیروهای مردمی و ایجاد پایگاه‌های مقاومت بسیج در روستاهای مختلف شد و بزودی محبوب مردم شد.

با پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران کاک جلال پس از سال‌ها مبارزه از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازنشسته شد و به سر زمین کشاورزی خود بازگشت اما سنگر دفاع مقدس از جمهوری اسلامی را خالی نکرد و به عنوان فرمانده گردان عاشورای شهرستان مریوان و همچنین مسوول سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان مریوان در صحنه حاضر بود.

او در سال‌های پس از دوران دفاع مقدس، روایتگر حوادث آن سال‌های شد و چه بسیار کاروان‌های راهیان نور دانشجویی که حکایت مظلومیت کردستان و مریوان را از کاک جلال شنیدند.

ضد انقلاب زخم خورده از مردان دلیر کردستان، کینه رزمندگانی مانند جلال بارنامه را در دل داشتند و وقتی دیدند کاک جلال در سنگر فرهنگی و با روایت جنایات آنها به مبارزه ادامه می‌دهد ترور او را برنامه‌ریزی کردند.

کاک جلال در روستای بلکر زراعت می‌کرد و ترور او برای بز دلانی که شجاعت رو در روی با او را نداشتن کار مشکلی نبود.

سرانجام عصر روز شانزدهم خرداد ماه سال ۸۳ چند تن از عناصر ضد انقلاب در مسیر بازگشت جلال از مزرعه به منزلش وی را از راه دور به گلوله می‌بندند و حتی جرات نمی‌کنند که بر سر پیکرش بروند.

«کاک جلال» هفدهمین شهید از شهدای خانواده «بارنامه» و بستگان نزدیک بود.

* ایستادگی ادامه دارد...

در طول سال‌های اخیر نیز پس از شرارت های گروهک تروریستی پژاک در شمال غرب کشور، باز هم همین کُردها بودند که در کنار برادران پاسدار خود، سلاح به دست گرفتند و اگرچه خونشان بار دیگر ارتفاعات سر به فلک کشیده غرب را رنگین کرد، اما ثابت کردند که تا پای جان در راه کشور و اعتقاد خود می‌ایستند.


تعبیر رهبری از مُشت مردم کُرد بر سینه دشمن

پس اگر ضدانقلاب و مزدوران آنها در داخل می‌خواهند با مستمسک قرار دادن چند نفر از قوم کُرد در میان تروریستهای داعش، دست به التهاب آفرینی قومیتی بزنند، ابتدا باید تاریخ مردمان این سرزمین را بخوانند و به این سوال پاسخ دهند که آیا اگر یک فارس، یک ترک و یا یک بلوچ فریب خورده، جذب گروه‌های تروریستی شد و دست به اقدام علیه امنیت مردم زد، همه آن قوم در آتش گناه او می‌سوزند؟ قطعا خیر.


* فارس

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار