شهدای ایران shohadayeiran.com

 شهدای ایران: حضرت امام صادق "علیه السلام" در حدیثی دو عمل را موجب شرافت و عزت مومن دانستند.

 متن حدیث را از کتاب کافی منتشر می‌کند.

 قال الصادق علیه السلام «شَرفُ المؤمِنِ صلاتُهُ بِاللّیلِ وَ عِزُّ المؤمِنِ کَفُّهُ عَن اَعراضِ النّاسِ»

امام صادق "علیه السلام" فرمودند: شرافت مؤمن در نماز شب خواندن او و عزّت و بزرگی او در عدم تَعرّض به آبرو و حیثیت دیگران است.

پی نوشت:

کافی؛ ج‏3؛ ص488
انتشار یافته: ۶
غیر قابل انتشار: ۱
مرتضی خاکپور
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۶:۳۹ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۹
0
0
...

و خدا انسانهای شریف را ؛

و ایثارگران پاک و صادق را ؛

و مسئولین راستگو و خدمت گذار ؛

مانند رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران :

برادر بزرگوار دکتر حمید علی صمیمی را محفوظ بدارد .

و دنیا و ایران باید قدر دان این عزیز بزرگوار باشد .

که مسئولی با تقوا و با تدبیر و غم خوار بچه های جبهه و جنگ می باشند .

و از هیچ گوششی برای رزمندگان و جانبازان و خانواده شهدا دریغ نمی کنند .

و بسیار زیاد برای بچه های دفاع مقدس خدمت می کنند .

و خوش بحال همکارنش در بنیاد شهید تهران که اینچنین رئیس

درستکاری دارند .

قدردان باشید و خدا را سپاس گذار باشید .

آمین .

خدا ایشان را برای ریاست بنیاد شهید ایران و

برای ایثارگران محفوظ بدارد .

انشاالله .

آمین یا رب العالمین .

...

http://mkhakpour9.persianblog.ir

http://khakpour95m.blogfa.com

...
مرتضی خاکپور
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۴/۳۱
0
0
...

و کارمندان عزیز بنیاد شهید تهران ؛

چه مهربان مردمانند .

و عطر و بوی جبهه دارند .

خدا حفظشان کند .

...
مرتضی خاکپور
|
Netherlands
|
۱۹:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
0
0
...

هر چه از بدبختی و فقر بچه های جبهه و جنگ خبر رسانی می شود :

نتیجه اعمال و رفتار شورای عالی ایثارگران است ؟!

که بشدت با حقوق و معیشت و درمان رزمندگان و جانبازان زیر ۲۵% مخالفت می کنند ؟!

و تا اینان زنده اند ؛

بچه های جبهه و جنگ مرده اند ؟!

...
مرتضی خاکپور
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۵۳ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۸
0
0
...

انجمن های ایثارگری قانون وضع کردند که :

رزمندگان و جانبازان بالاخص ۵% را به بنیاد شهید راه ندهند و

حقوق و معیشت ندهند تا گرسنه و فقیر بمانند ؟!

حالا همین ایثارگران می گویند که :

کارمندان بنیاد جانبازان را تحویل نمی گیرند . و کارشان را انجام

نمی دهند و توهین هم می کنند ؟!

و می خواهند تجمع خیابانی راه بیندازند و کارمندان بنیاد را بیرون کنند ؟!

من می گویم هر ۲ بد است .

و اول از همه ایثارگران باید دست از دشمنی با بچه های جبهه و جنگ

بردارند ؟!

دوم می شود یک فکری کرد ؟!

بنابراین تا زمانی که ایثارگران رزمنده ستیزی می کنند ؟!

همین آش است و همین کاسه ؟!

و کسی حق اعتراض ندارد ؟!

...
مرتضی خاکپور
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۹:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۶/۰۴
0
0
...

۱۲ توصیه کلیدی رهبر انقلاب به دولت/ صدای مخالف را بشنوید
در دیپلماسی چابک‌تر شویم | باید از «اقتصاد رانتی و نفتی» به سمت «اقتصاد مولد و مردمی» برویم .

...

خوب نمی شود .

امکان ندارد .

عمل نمی کنند .

پرهیز می کنند ؟!

زیرا همه ثروت و همه قدرت ایثارگران :

از رانت است ؟!

وگرنه چطور امکان دارد برای خودشان انواع

و اقسام حقوق و پاداش و قانون و شورای

عالی را داشته باشند ؟!

و رزمندگان و جانبازان بالاخص ۵% جبهه

و جنگ را از بنیاد بیرون بیاندازند ؟!

که حقوق نگیرند و فقیر و بد بخت بمانند ؟!

و تمام ثروت و قدرت ایثارگران در رانت است

که امروز ادعای استعفای حجت الاسلام

شهیدی از بنیاد شهید را دارند تا خودشان

همه اموال بنیاد شهید را مال خود کنند ؟!

و البته کسی را یارای مقابله با اینان نیست ؟!

زیرا ظالمند و چیزی جلودارشان نیست تا

ثروتمندتر و قدرتمند تر شوند ؟!

و تا رزمندگان و جانبازان بالاخص ۵% را به

خاک سیاه بنشانند ؟!

تا به امروز که موفق شدند ؟!

خدایا .

نان نداریم .

کار نداریم .

حقوق نداریم .

ایثارگران را چرا داریم ؟!

و ایثارگران :

فرهنگ ایثارو شهادت را هم نابود کنند ؟!

...

http://khakpour1396.blogfa.com

...
مرتضی خاکپور
|
Germany
|
۲۰:۰۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۰۷
0
0
...

بز بز قندی



روزی روزگاری در یک جنگل سبز یک بزبزقندی با سه بزغالش زندگی میکردن . بزبز قندی اسم بچه هاش رو گذاشته بود : شنگول ، منگول و حبه انگور .
بز بز قندی همیشه بچه ها رو نصیحت میکرد و میگفت هرگز در را به روی کسی که نمیشناسند باز نکنند و خیلی مواظب آقا گرگه باشند . او میگفت که آقا گرگه همیشه تو کمینه .
یک روز بزبز قندی تصمیم گرفت برای خرید از کلبه بیرون بره . او به بچه هاش گفت : « شنگولم ، منگولم ، حبه انگورم ، من دارم میرم . رد رو رو کسی باز نکنین ها . »
بچه ها با هم گفتند :« نه مامان بزی ، خیالت راحت باشه . »
بزبز قندی بچه ها رو بوسید و خداحافظی کرد و رفت .
حالا براتون بگم از آقا گرگه که پشت درختها ایستاده بود و کلبه بزبز قندی رو تماشا میکرد . وقتی بزبز قندی از کلبه بیرون رفت آقا گرگه خوشحال شد . او میخواست برای نهار سه بزغاله خوشمزه بخوره . کمی که گذشت آقا گرگه به طرف کلبه رفت و در زد .
بچه ها پرسیدند : « کیه کیه در میزنه ؟ »
گرگه گفت : « منم منم مادرتون . مادر مهربونتون . غذا آوردم براتون . دروباز کنین . »
بچه ها گفتند : مامان ما صدای لطیف و نازکی داشت . صدای تو کلفته . تو مادر ما نیستی . »
گرگه همانجا ایستاد و فکر کرد و چند دقیقه بعد دوباره در زد و با صدای نازکی گفت : « بچه های خوب من . من مادرتون هستم ، در رو باز کنین . »
بچه ها گفتند : « اگه تو مامان ما هستی دستاتو از زیر در نشون بده . »
آقا گرگه دستهاشو از زیر در نشون داد .
بچه ها گفتند : « واه واه واه . چه دستهای سیاهی ، چه ناخونای بلندی ، مامان ما دستهای سفید و خوشکلی داشت و ناخوناش کوتاه و تمیز بود . تو مامان ما نیستی . »
آقا گرگه کمی فکر کرد و بعد به طرف آسیاب دوید ، دستهاشو تو آرد فرو برد ، ناخوناشو کوتاه کرد ، به طرف کلبه دوید و دستهاشو از زیر در نشون داد .
بچه ها گفتند : « مامان ما حنا به دست داشت . تو مامان ما نیستی . »
آقا گرگه به طرف خونه دوید ، دستهاشو حنا بست و به سرعت برق و باد به کلبه مامان بزی برگشت .
بچه ها با دیدن دستهای سفید و حنا بسته گرگ ناقلا ، گول خوردند و در رو باز کردن . آقا گرگه به داخل کلبه پرید و بچه ها رو دنبال کرد .
حبه انگور که از همه کوچیکتر بود به داخل تنور پرید و قایم شد ولی شنگول و منگول بیچاره جایی برای قایم شدن پیدا نکردند .
خلاصه گرگ ناقلا در یک چشم به هم زدن بزغاله ها را قورت داد ، لبهایش را لیسید و با خوشحالی گفت : « به به چه ناهار خوشمزه ای نوش جان کردم . اون یکی بزغاله باشه برای بعد . الان شکمم جا نداره . »
و بس که سنگین شده بود همانجا نشسته خوابش برد .
حالا بشنوید از مامان بزی : او با سبد خرید از شهر برگشت ولی چه چیزی دید ؟
گرگ ناقلا با شکم باد کرده وسط کلبه دراز به دراز افتاده بود و اثری از بچه ها نبود .
بز بز قندی بر سر خود کوبید و شروع به گریه کرد . حبه انگور که صدای مامان بزی رو شنید از تنور بیرون پرید و اشک ریزون ماجرا را تعریف کرد .
بز بز قندی عصبانی شد . چاقوی آشپزخونه را برداشت ، به طرف گرگ پرید و شکمش رو پاره کرد . شنگول و منگول بیرون پریدند و مادرشون رو بوسیدند .
بزبزقندی شکم آقا گرگه رو پر از کاه کرد و اونو دوخت بعد گرگ گریان را با لگد از خونه بیرون انداخت .
بچه ها که درس بزرگی گرفته بودند به مامانشون قول دادن که همیشه حواسشون جمع باشه و گول کسی رو نخورن .
و بچه های خوب شما هم به یاد داشته باشید :
گرگ بدجنس شاید به صورت یه آدم در کمین شما باشه . همیشه به حرف مادرتون گوش کنید و در را بروی کسی که نمیشناسین باز نکنین .
...

و شما در لباس گرگ ؟!

رزمندگان و جانباران بالاخص ۵% دفاع مقدس

را فقیر و بدبخت نمودید ؟!

و با مخالفت شدید خودتان با حقوق و معیشت

اینان : بیچاره شان کردید ؟!

و به جامعه تلقین نمودید که باید رانت خواری کنند ؟!

و به جامعه تلقین نمودید که باید از فرهنگ ایثار و شهادت دوری کنند ؟!

وپاکدستی و درستکاری را از جامعه دور کردید ؟!

و دروغ و گرگ بودن ترویج کردید ؟!

...

http://mkhakpour9.persianblog.ir


http://khakpour95m.blogfa.com


http://khakpour1396.blogfa.com



...

80khorshid@gmail.com

...
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار