شهدای ایران shohadayeiran.com

خبرگزاری میزان- رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با شاعران مذهبی‌سُرا، آنان را به«ضرورت احیای معارف اوصیه و صحیفه‌ی سجادیه»،«متصل کردن حوادث صدر اسلام با حوادث امروز»و«پاسداشت فرهنگ شهادت و دفاع مقدس»دعوت کردند.
شهدای ایران:رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با شاعران مذهبی‌سُرا، آنان را به«ضرورت احیای معارف اوصیه و صحیفه‌ی سجادیه»،«متصل کردن حوادث صدر اسلام با حوادث امروز»و«پاسداشت فرهنگ شهادت و دفاع مقدس»دعوت کردند.

مطروحه‌ای از رهبری برای شاعران مذهبی‌سُرا

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری میزان به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای؛ رهبر انقلاب اسلامی در دیدار پنجشنبه‌شب (۱۳۹۵/۱۲/۵) با شاعران مذهبی‌سُرا، آنان را به «ضرورت احیای معارف اوصیه و صحیفه‌ی سجادیه»، «متصل کردن حوادث صدر اسلام با حوادث امروز» و «پاسداشت فرهنگ شهادت و دفاع مقدس» دعوت کردند.

پس از اتمام این دیدار، جمعی از شاعران حاضر در جلسه از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درخواست کردند تا مانند دیدار قبلی شعرای آیینی در سال ۹۰، «مطروحه‌ای» را طرح فرمایند تا شاعران در پی آن و در جهت ترویج فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس شعر بسرایند و آن را کامل کنند.

رهبر انقلاب نیز در پاسخ به این درخواست، به دو بیت از اشعار خود درباره دوران دفاع مقدس که پیش از این در متن یادداشت‌شان بر کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» (خاطرات سردار جانباز میرزا محمد سُلگی) منتشر شده بود، اشاره کردند تا شعرا در ادامه آن اشعار خود را بسرایند. این ابیات به شرح زیر است.





درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم
لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم

هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران
که ره چون میتوانم یافتن سوی درون من هم ...


شاعران گران‌قدر در صورت تمایل می‌توانند سروده‌های خویش را ذیل همین مطلب به پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR ارسال کنند،‌ تا پس از تجمیع آثار، در مجموعه‌ای منتشر شود.
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
بنیاد
|
Germany
|
۰۲:۲۲ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۸
0
0
درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم
لبی تر کرده زان صهبای جام پر فسون من هم

هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران
که ره چون می توانم یافتن سوی درون من هم

شبی در خلوتم آتش گرفتم نارگون من هم
زخود پرسیدم از دریای سرخ نیلگون من هم
زغوغایی که برپا بود در بحر بلاجویان
ومی شد گام بگذارم در آن جمع فنون من هم
ز دور آوازه ی لولی وشان بشنیده ام وآنجا
دوای درد می جویم همی از رطل خون من هم
زجلوت تا به خلوت راه بردن کار هر کس نیست
حضوری خواهم از محضرفروشان قرون من هم
اگر امیدواران را ز لطف حق نصیبی هست
نصیبی یابم آخر باز از بند کنون من هم
دریغ و درد من وقتی فزون ازفرط حسرت شد
که برجا ماندم آشفته زآهنگ قشون من هم
به بزم کهنه آیا ره دهند آخر دل ما را
به صدها آه می گویم همین را در سکون من هم
به لب ْخواهان و دل خسته و سرگردان از بختم
مکرر آیه های وعده را خوانم فزون اندر فزون من هم
نمی دانم چرا در وقت رفتن پای دل لرزید
و جا ماندم بسان سنگ در رود عیون من هم
همه در جان سرود عشق می خواندند و می رفتند
سرود عشق می خواندم برون از اندرون من هم
یکی می گفت ما رفتیم وآن دیگر مهیا بود
نمی دانستم آنجا مانده ام بس بد شگون من هم
شفا را جمله جاویدان زتوحید تو می خواهم
خدا را راه بنمایان روم آلاله گون من هم

رابعه علی مهر
بعد از ظهردوشنبه 21/1/1396
شب13رجب المرجب
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار