شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۳۶۳۲۰
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۷
مجری و برنامه‌ساز «ثریا» ضمن ابراز اینکه شرایط مالی طوری است که «سکه‌های عمار» را فروختم و حقوق دادم، گفت: نمی‌خواستم بگویم؛ بعد از «شطرنج با گرگها» رسماً آواره‌ شدیم.
شهدای ایران: تعطیلی برنامه «ثریا» در هفته پنجم نیز در حال تثبیت شدن است و خبری از فک پلمب این برنامه ارزشی و انقلابی نیست. چهار بخش از گفت‌و‌گوی خواندنی با محسن مقصودی درباره دغدغه‌ها، منظومه هنری و رسانه‌ای انقلاب، باید و نباید رسانه‌های انقلاب و تریبونهای عدالتخواه تا فشارهای شدید غربگراها که در این سالها تلاش کردند «ثریا» گرچه رسماً تعطیل نشود؛ اما بی‌خاصیت شود و انقلابی نماند، منتشر شد.

مقصودی در این بخش از فشارهای عجیب دولت بر «ثریا» پرده برمی‌دارد. توجه خواننده گرامی را به بخش پنجم و ماقبل پایانی این گفت‌و‌گو جلب می‌کنیم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چرا عموماً رسانه‌ها اینطور بازی می‌خورند؟

مهمترین مسئله این است که رسانه ما یک «رسانه منفعل و پیرو» باشد یا یک «رسانه متفکر و فعال» که بر مبنای گفتمان رهبر انقلاب جامعه را آگاهی ببخشد و جهت‌دهی کند. رسانه ملی نماد رسانه‌های حاکمیتی است و باید دولتها را دنبال این آرمانها بکشاند. در بسیاری از موارد این رسانه باید پیگیری و رصد کند و لوکوموتیو باشد؛ رسانه ملی‌ای که با مراکز پژوهشی گوناگون انقلابی و صاحب فکر مرتبط باشد؛ باید به تعبیر رهبر انقلاب با «هیئتهای اندیشه‌ورز» مرتبط باشد؛ مثلاً در حوزه اقتصاد مقاومتی برای استانهای مختلف به فراخور محل باید این پتانسیلها فعال شود و رسانه ملی برای هر منطقه نسخه بومی آنجا را پیگیری کند. برای نمونه در منطقه مکران و سواحل جنوبی باید بداند چه کارهایی باید اجرایی شود؛ در حل مسائل مکران پژوهشها عمدتاً باید حول صنعت شیلات، کشتی‌سازی،کشاورزی، بنادر و شرایط اقلیمی این منطقه شکل بگیرد؛ این شرایط با استانهای لرستان و ایلام فرق می‌کند؛ این موارد را کجا باید رصد کند تا اجرایی شود؟ می‌گویند دولت؛ دولتها را هم دیده‌ایم! البته همایشهای خوبی برگزار می‌شود، اما در صحنه عمل شما همین الآن وضعیت شیلات یا کشتی‌سازی در سواحل جنوب را پیگیری کنید ببینید چطور است؟ وقتی شما فقط از نگاه مسئولان و همایشهای آنچنانی مسائل را ببینی خیلی تفاوت می‌کند با زمانی که از نگاه مردم و فعالان اقتصادی مسائل را پیگیری کنی! ما در همین زمینه و در همین استانها مستندهایی ساختیم که متاسفانه هنوز امکان پخش نداشته است؛ اگر ان‌شاءالله پخش شود منظور من خیلی بهتر و کاملتر تبیین می‌شود و شما تفاوت این دو نگاه را احساس می‌کنید.

اقتصاد مقاومتی یک «پیوست رسانه‌ای» لازم دارد؛ استانداران باید هر ماه جواب بدهند که چه می‌کنند؛ برنامه‌های اصلی‌شان را برای تحقق اقتصاد مقاومتی بگویند و پس از آن مورد مطالبه قرار گیرند؛ نه اینکه کارهایی که همیشه می‌کردند را بگویند «اقتصاد مقاومتی» است. ما باید پی بگیریم؛ رسانه ما اگر نگاه راهبردی و تفکر راهبردی داشته باشد، در مراکز مختلف رسانه فعال و جریان‌سازی می‌شود. الآن در رسانه اکثر آفیش‌هایمان آنهایی است که مسئولان تعیین می‌کنند؛ همایش فلان یا سخنرانی فلان یا فلان مسئول می‌خواهد برود بازدید یا افتتاح یک پروژه.

همه دولتهای ما ضعف و قوت داشته‌اند؛ نقاط قوت که به خیر گذشته و باید تقدیر و تشویق می‌شده، اما همه آنها اشتباهات راهبردی بزرگ داشته‌اند که جایی هم رصد نمی‌کرده است. اینکه شرایط ما در اقتصاد اینطوری شده که پاشنه آشیل تفکر انقلاب اسلامی شده و دشمن از همینجا به ما ضربه زده، به همین دلیل است که دولتهای ما اشتباهات و کم‌کاریهای راهبردی بزرگ داشته‌اند.

خوب؛ رسانه ما کجا بوده؟ زمان دولت سازندگی و سیاست تعدیل اقتصادی ــ که سنگ بنای انحراف از اقتصاد مقاومتی آنجا شکل گرفته ــ رسانه ملی ما کجا بوده؟ دوره کارگزاران که سنگ بنای مدیریت غلط شهری با تراکم‌فروشی و برج‌سازیهای مدرن و غیره گذاشته شد رسانه ما کجا بوده که بگوید این شرایط، به فاصله طبقاتی و ترافیک و آلودگی هوا منجر می‌شود؟ همین سبک مدیریتی در دوره‌های بعدی نیز کما بیش دنبال شده و برای شهرهای دیگر هم الگو شده است!

اگر فضای کارشناسی آن روزها را ببینید این بحثها هست؛ اما رسانه‌ها به آن ضریب نداده‌اند و این بحثها دیده نشده است؛ چهار تا میزگرد خوب نداشتیم؛ انتقادهای کارشناسی ضریب نگرفته؛ البته گاهی سیاسی ضریب گرفته؛ اما کسی نگفت این نوع تفکر و این نوع مدیریت شهری در هر کشوری پیاده شد، فاصله طبقاتی را افزایش داده است.

یا مثلاً «فساد اقتصادی» که مسئله مبتلابه و دغدغه جدی مردم است؛ چند تا سریال در این موضوع ساخته شده است؟ اصلاً روحیه امر به معروف حاکمیتی وجود ندارد؛ وقتی فساد اقتصادی شکل می‌گیرد و چند هزار میلیارد تومان جابه‌جا می‌شود، یک نفر و دو نفر که در آن دخیل نیستند؛ کار یک سیستم است؛ رشوه می‌گیرند که اغماض می‌کنند و لو نمی‌رود؛ می‌بینید در همان شعبه 10 نفر فهمیده‌اند، اما کسی جرأت انتقاد ندارد؛ چرا این جرأت انتقاد در رسانه‌ها و مردم ما نیست؟ چرا در فلان اداره فلان وزیر یا معاون وزیر و مدیرکل فساد می‌کند و هیچکس صدایش درنمی‌آید؟ معلوم است که یا سبیل آقایان را چرب می‌کنند یا اینکه سالم هستند اما جرأت انتقاد ندارند و سکوت می‌کنند. شما بروید درد دل کارمندان و رؤسای خیلی از شعب بانکها را بشنوید؛ رئیس شعبه می‌گوید از بالا توصیه می‌آید به فلانی اینقدر وام بده. دو بار انتقاد کردم دیدم اگر پیشتر بروم، عوضم می‌کنند؛ مجبور شدم گفتم با مسئولیت فلانی بدهید؛ یعنی فضای امر به معروف و نهی از منکر گرفته شده است. خوب؛ برای این معضل، چند تا فیلم و سریال ساختیم تا از کسانی که در جمهوری اسلامی با فساد اداری مبارزه می‌کنند قهرمان‌ بسازیم تا فرهنگ شود؟

یک موضوع دیگر که می‌تواند ریشه نظام اقتصادی را بزند «عدم شفافیت» است؛ چند فیلم و سریال برای این موضوع ساختیم؟ چند بار تجربه‌های موفق دنیا را تجزیه و تحلیل کردیم که این مطالبه را برای مردم جا بیندازیم؟ فقط دم انتخابات شعار می‌دهیم؛ فقط آن زمان است که جناحها به هم می‌پرند؛ ریشه‌یابی نمی‌کنیم که این شرایط مثلاً یک بحث فرهنگی دارد؛ یک دلیل در بحث شفافیت دارد؛ در فلان مسیر باید پیش برویم؛ با این تاکتیکها. باید دقیقاً طرح داشته باشیم. در یک مسئله کلان راهبردی باید ببینیم کجا فیلم می‌خواهد؟ کدام بخش خبری باید چه کند؟ بخشهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به تفکیک چه کنند؟ این فقط وظیفه دستگاه قضا نیست.

در زمینه مبارزه با فساد اداری به نظرم تنها سریال موفق ما در این حوزه سریال موفق سوری «مدیرکل» بود؛ یعنی یک سریال خارجی! این سریال موفق بود، چون دردهای جامعه در آن منعکس بود؛ در حالی که به ما اشتباه یاد داده‌اند اگر می‌خواهی موفق شوی در فیلمت یا سریالت باید چند تا ازدواج و از این مثلثهای عاشقانه اتفاق بیفتد؛ گفته‌اند اگر این نباشد کارت جذابیت ندارد در حالیکه مسئله عدالت و مبارزه با فساد جذابیت و کشش فوق‌العاده‌ای دارد.

چند تا از این تجربه‌ها داریم؟ ما که نهج‌البلاغه داریم، انقلاب اسلامی داریم و مایی که فساد برای مردممان به‌شدت مسئله است چقدر روی این موضوعات کار کردیم؟

البته ما ساختارمان ایراد دارد؛ وقتی تخصیص بودجه می‌افتد دست دولت، این مشکلات طبیعی است. کاملاً طبیعی است که صداوسیما نتواند از دولت انتقاد کند. الآن من از کانالی شنیدم بعضی مراکز در برخی زمینه‌ها منابع صداوسیما را گرو گرفته‌اند برای اینکه صداوسیما در مسیر مد نظر اینها در انتخابات حرکت کند. حتی شنیدم بعضی بخشهای سازمان برای حقوق کارمندانش چند ماهی است لنگ مانده و بعضاً ناچار شده از بانکها وام بگیرد.

این یکی از مشکلات مهم است. گذشته از میزان بودجه، این که چه زمانی اختصاص بدهند هم مهم است؛ یا بحث «تبلیغات» در رسانه ملی؛ این هم یکی از بحثهای ریشه‌ای است. بودجه سازمان نباید دست دولت باشد؛ معمولاً دولت در لایحه پیشنهاد می‌دهد و نمایندگان اگر لازم باشد تغییر می‌دهند؛ اما زمان تخصیص هم مهم است؛ این مشکل به نظرم راهکار دارد؛ باید بنشینند و حل کنند. رسانه‌ای که به هر دولتی از چپ و راست خواسته یا ناخواسته وابستگی مالی داشته باشد، مدیریت پنهانش دست دولت می‌افتد. این یکی از مسائل ریشه‌ای است که باید حل شود.

این شرایط سبب می‌شود هم نتوانیم مستقل از دولت عمل کنیم و هم باعث می‌شود در قالب تبلیغات به مجموعه‌های اقتصادی وابسته شویم. مثلاً در تبلیغات وابستگی شدید به بانکها داریم؛ برای اینکه یک درصد قابل توجهی از اسپانسر برنامه‌ها بانکها هستند؛ آن هم نظام بانکی که بخش اصلی مشکل «اقتصاد مقاومتی» است؛ به عقیده حقیر حداقل 50 درصد مسئله، بانکها هستند.

اگر بیشتر نباشد ...

بله؛ مثلاً در بحث مبارزه با فساد، می‌بینیم هر فسادی اتفاق می‌افتد یک ریشه‌اش در نظام بانکی است؛ یک همچون موضوعی را ببینید چقدر رویش کار کرده‌ایم. آنقدر کار نکرده‌ایم که انگار جزو خط قرمزهای سازمان است. البته انتقاد از نظام بانکی و مؤسسات مالی ظرافتهایی دارد و باید با ملاحظاتی عمل کرد که تبعات اجتماعی نداشته باشد، اما قطعاً راه اصلاح این نیست که سکوت کنیم!

حالا با این وضعیت وابستگی مالی آیا رسانه می‌تواند پیگیری کند؟ آیا سازمانی که باید از تولید ملی حمایت کند و بلافاصله بعد از سریالش ــ که مثلاً از تولید ملی گفته و شعار داده ــ ال‌جی، سامسونگ یا فلان کالای خارجی را تبلیغ می‌کند، به وظیفه‌اش عمل کرده است؟ مردم نمی‌گویند حرفها و عملت تناقض دارد؟ این شرایط نتیجه تنگناست که باید برای آن فکر کرد.

البته در این زمینه مدیران صداوسیما باید پاسخگو باشند؛ هیچ توجیهی برای این شرایط وجود ندارد؛ حتی اگر مشکل مالی وجود داشته باشد؛ هیچ توجیهی برای تبلیغ کالای خارجی یا امثال «کرم حلزون»ها وجود ندارد؛ هیچ توجیهی برای تبلیغ «مؤسسه پدیده» وجود نداشته است که با تبلیغ ما مردم گرفتار شوند؛ هیچ توجیهی برای تبلیغ شرکت هواپیمایی آقای ایکس وجود ندارد؛ هیچ توجیهی برای تبلیغ مؤسسات متخلف مالی و اعتباری وجود ندارد که از طریق تبلیغ رسانه‌ای پر و بال بگیرند و بعد مردم را گرفتار کنند.

یعنی چه که به هر قیمتی مثلاً 50 درصد بودجه را از تبلیغات به‌دست بیاوریم؟ خوب؛ می‌افتد به این وضعیت که در دوره‌ای در برنامه کودک هم باید تبلیغ پخش می‌کردند؛ به نظر حقیر رسانه ملی اگر بودجه و توان مالی ندارد، باید هزینه‌اش را کم کند؛ اصلاً لزومی ندارد که این همه شبکه داشته باشیم؛ به آن اندازه که پول داریم شبکه داشته باشیم و آن شبکه‌هایی که دو درصد و سه درصد و پنج درصد بیننده دارند را نگه داریم تا زمانی که پول داشته باشیم؛ یا مثلاً ببینیم کدامیک از این شبکه‌ها دو تا برنامه خوب دارند که بیننده دارد، اینها را تجمیع کنیم در یک شبکه خوب و فعلاً تا بهبود مسائل مالی، آن شبکه‌های کم‌بیننده را متوقف کنیم. چرا باید این تعداد از شبکه‌ها شبانه‌روزی باشند؟ چه لزومی دارد؟ باید یک برنامه‌ریزی و باز طراحی در این زمینه داشته باشیم.

البته به لحاظ ساختاری مشکلات زیادی در سالهای قبل ایجاد شده است؛ نیروهایی وجود دارند که بدون بهره‌وری لازم در سازمان شاغلند و شاید عمده این مشکلات مربوط به زمان نزدیک و مدیران فعلی نیست. بیشتر مشکل ناشی از یک روند معیوب درازمدت است.

برگردیم به برنامه «ثریا»؛ برای «ثریا» شرایطی پیش آمده که برای نیروهای انقلاب بارها و بارها تجربه شده و شناخته شده است؛ این فضا را نیروهای انقلاب و بچه‌های جهادی خوب درک می‌کنند. این شرایط اینطور است که از کانالهای مختلف و با روشهای مختلف سعی می‌کنند نهاد یا برنامه انقلابی را از حیزانتفاع بیندازند؛ مثلاً بودجه نمی‌دهند، یا با تأخیر می‌دهند؛ یا ساعتهای برنامه شما را طوری تنظیم می‌کنند که کسی ــ حتی اگر بخواهد ــ نتواند ببیند؛ یعنی با ابزارهای مختلف از کار می‌اندازند؛ حس مردم این است که «ثریا» هم با این گرفتاریها دست و پنجه نرم می‌کند. البته باز می‌بینیم که انگیزه شما را هنوز نتوانسته‌اند از بین ببرند؛ و این خیلی ارزشمند است؛ اصلاً همین مهم است و راز ماندگاری «ثریا» هم همین است. درباره این فضا بفرمایید.

درباره فشارها درست می‌فرمایید. مردم می‌بینند که توقف برنامه چندین هفته طول کشیده است. اصلاً مجموعه فرایند به اینجا رسیده که آنتن «ثریا» مبهم است. البته پیش از این هم گاهی پیش آمده و این شرایط به معنی حذف کامل «ثریا» نیست. اما بحثها و تنشها سر این است که «ثریا» چه باشد؛ «ثریا» باید انقلابی بماند؛ اگر قرار بشود فقط لوگوی «ثریا» باشد و محتوایش تهی باشد ونتواند مباحث را پیگیری و واکاوی کند نبودنش بهتر از بودنش است.

اِبا داشتیم درباره برخی مسائل با مردم حرف بزنیم؛ در سه سال گذشته و بعد از روی کار آمدن این دولت «ثریا» خیلی مشکلات جدی داشته است. خوب؛ می‌‌دانید که «ثریا» در دل یک مجموعه پژوهشی شکل گرفت؛ مجموعه‌ای که تیمهای مختلف پژوهشی داشتند و «ثریا» از دل آن مجموعه پدید آمد؛ بیشتر بچه‌ها در دوره کارشناسی رشته‌های فنی خوانده‌اند و در دوره ارشد علوم انسانی و بعضاً مدیریت رسانه. بعد از سه سال کارِ پژوهشی و تحقیقاتی در پشتِ صحنه برای برنامه‌های مختلف صداوسیما، بچه‌ها سال 90 مستقیم کار را دست گرفتند و برنامه «ثریا» شکل گرفت؛ یک سال و نیم اول، واکنشهایی داشتیم که قبلاً عرض شد، اما این مشکلات هیچگاه گریبان تیم برنامه «ثریا» را نمی‌گرفت. مثلاً به مسئولان سازمان می‌گفتند؛ آنها هم مدیریت می‌کردند، بخشی را خودشان پاسخ می‌دادند، بخشی را به ما می‌گفتند.

اما متاسفانه در دولت فعلی اولین برنامه انتقادی که برنامه «ثریا» پخش کرد ــ که در بحث هسته‌ای و در زمان توافق ژنو بود ــ به‌شدت تمامِ مجموعه‌هایی که به ما کمک می‌کردند، مجموعه‌هایی که به لحاظ فکری و پژوهشی و غیره با ما مرتبط بودند، شناسایی و بازخواست شدند و مورد سؤال جدی قرار گرفتند.

همان برنامه اول؟

بله؛ در همان دو سه ماه اول این دولت؛ سرتان را درد نیاورم، دست آخر کاری کردند که عذر «ثریا» را از آن مجموعه خواستند؛ می‌دانید؛ به‌خاطر آنکه آن مجموعه پژوهشی انقلابی و خوب ما پروژه‌های پژوهشی داشت که برای نهادهای دولتی انجام می‌داد، از این ابزار استفاده کردند و فشار آوردند که «ثریا» باید اینجا را ترک کند؛ برخورد امنیتی عجیبی کردند؛ هیچگاه چنین چیزی سابقه نداشت. الآن هم قصد ندارم باز کنم، فقط اشاره می‌کنم؛ یک سال بعدش را «کژدار و مریز» با آن مجموعه بودیم؛ یعنی مثلاً ارتباط حقوقیمان را قطع کردیم اما کماکان در آن محل بودیم.

این گذشت تا بعد از مستندهای هسته‌ای «ثریا» بعد از توافق لوزان ــ که 5 مستند داشتیم ــ دو تای اول که پخش شد بعد از «شطرنج با گرگها» مجبور شدیم محل را ترک کنیم؛ نمی‌شد حرف زد؛ این شرایط را در شأن نظام نمی‌دانستیم و نمی‌توانستیم باز کنیم؛ هم آن دوستان مجموعه پژوهشی متأثر بودند و هم ما. اما برای حفظ اصل آن مجموعه ناچار بودیم آنجا را ترک کنیم تا فشارها بر روی آن مجموعه ارزشمند کم شود.

در شرایط بسیار بدی به لحاظ مالی و روحی مجبور شدیم آنجا را ترک کنیم و رسماً آواره شدیم. مکان ربطی به دولت نداشت، اما از آن ابزار استفاده کردند که باید بروید. ما در تابستان سال 94 دو سه ماه آواره بودیم؛ هر یک از قسمتهای سوم به بعد مستندهای هسته‌ای را در جایی ضبط می‌کردیم تا در مکان جدید مستقر شویم.

اصلاً انتظار نداری دولتی که شعار «آزادی بیان» می‌دهد اینگونه شما را در تنگنا بگذارد؛ به‌خاطر اینکه مسائل اصلی کشور را ــ که بیست سال آینده را رقم می‌زند ــ نقد می‌کنی. البته این را هم بگویم این انتقاد عدم تحمل نقد در بخشهایی از دولت وجود دارد نه همه آن. برخی از دستگاههای دولتی اتفاقاً خیلی برخورد خوبی با ثریا داشته‌اند و انصاف نیست که به کلیت دولت این نقد را وارد کنم. اما متاسفانه آن بخشی که سعه صدر و تحمل نقد ندارد جریان مؤثری است.

شطرنج با گرگها یعنی تیم مذاکره‌کننده «خر» است؛ گزیده‌ای از برنامه‌ای که سبب شد «ثریا» آواره شود

اگر مستندهای سوم تا پنجم هسته‌ای ثریا را ببینید پشت طرف یک دیوار لختی است که اصلاً پرده هم ندارد؛ با زحمت بسیار زیاد ضبط کردیم؛ پس از مدتی به زحمت رفتیم یک دفتری را با چه مشکلاتی اجاره کردیم.

از طرف دیگر در آن مجموعه پژوهشی که بودیم، اگر سازمان پول را دیرتر می داد ما پول قرض می‌گرفتیم، بعد جابه‌جا می‌کردیم تا این تنش سنگین وارد نشود؛ این پشتوانه هم از بین رفت؛ یکباره آواره شدیم؛ از مذاکرات لوزان تا به حال؛ یعنی دو سال اخیر بچه‌ها در تنگنای شدید قرار گرفتند؛ البته هرچه کار سخت‌تر شود فضای جهادی که بر بچه‌ها حاکم است عزمها را جزم‌تر می‌کند و احساس مجاهدات در بچه‌ها بیشتر حس می‌شود؛ «ثریا»ییها حس می‌کنند که باید این را بپذیرند که هزینه استقلال رسانه‌ای‌شان را می‌دهند.

شرایط خیلی سخت شده است؛ ما بارها شده یکی دو ماه حقوق ندادیم؛ حقوق بچه‌ها هم حقوق بسیار معمولی در حد یک معلم است؛ پول کم بود و هرچه پول می‌آمد به یک نسبت پول می‌گرفتیم و تقسیم می‌کردیم؛ بچه‌ها هم که حس می کردند فضا عادلانه است راضی بودند.

اما یک جایی به بعد دیگر امکان طی طریق میسر نیست؛ یک ماه و دو ماه حقوق ندادن، سی درصد حقوق دادن طبیعی بود؛ اما اینکه چهارماه نتوانی حقوق بدهی...

یعنی چهار ماه است هیچ پرداختی نداشته‌اید؟

بله؛ چهارماه؛ امروز در چهارماهگی داستان با فروش سکه‌های جشنواره عمار و سایر جوایز، یک تزریق چند صد هزار تومانی به بچه‌ها داشتیم؛ اکثر بچه‌ها در خانه‌های50 تا 60 متری مستأجرند. بچه‌ها را یکی‌یکی از دست می‌دهیم. 4 نفر از بهترین بچه‌هایمان را از دست دادیم.

چند نفرید؟

کلاً با مستندسازها 15 تا20 نفر حقوق‌بگیر داریم؛ 4  تیم مستندساز و یک تیم برنامه زنده مجموعاً 20 نفر بودند که سال قبل علاوه بر برنامه زنده بیست مستند بلند و تأثیرگذار از «ثریا» پخش شد. از این تعداد حدود بیست نفر نیروی انسانی ــ که مهمترین سرمایه «ثریا»ست ــ ماه گذشته چهار نفرشان را از دست داده‌ایم و احتمالا در آینده اگر همین روال باشد بقیه را هم از دست بدهیم، چون مستندهای تولید شده امسال امکان پخش نیافته‌اند.

حالا در همچین فضایی با این مشکلات مالی از آن طرف هم یک سری ملاحظات جدی برای صحبت کردن و نقد کردن در برنامه هم داشته باشی برای پخش مستندها هم ملاحظاتی باشد و... چه باید کرد؟ به هر حال بدانید «ثریا» رسماً تعطیل نشده، ولی عملاً ثریایی وجود ندارد؛ چون اصلاً امکان برنامه‌سازی از ما گرفته‌ شده است. البته ما هنوز امیدواریم که با درایت مدیران ارشد سازمان این فضا تغییر یابد و «ثریا» با همان صراحت همیشگی به آنتن برگردد.

*تسنیم
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار