شهدای ایران shohadayeiran.com

یک روزنامه‌نگار و پژوهشگر در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، نسبت به تبلیغ یک کتاب خاص در یکی از برنامه‌های تلویزیون، انتقاد کرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از ایسنا،یک روزنامه‌نگار و پژوهشگر در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، نسبت به تبلیغ یک کتاب خاص در یکی از برنامه‌های تلویزیون، انتقاد کرد.

در یادداشت اکبر عبدالعلی‌زاده آمده است: «برنامه ... تلویزیون در کمال حیرت کتاب حاجی‌بابای اصفهانی را برای مخاطبان خود تبلیغ کرد. کتابی که به قلم جیمز موریه منشی نخستین سفارت دولت انگلستان باهدف تخریب فرهنگی نوشته شد و طی صدسال اهداف مختلف استعمار پیر را در ایران‌ستیزی پیش برد. در زمانی که زبان رسمی دیوانی هندوستان فارسی بود و هندی‌ها بر اساس گلستان و بوستان سعدی علاوه بر آموختن زبان فارسی نسبت به منش انسان‌دوستانه ایرانیان عشق عمیقی داشتند و ساحت ایرانی بودن را با تمام جوارح آن می‌شناختند، کمپانی هند شرقی که نگران این نفوذ فرهنگی بود و خوب می‌دانست فرهنگ برخاسته از این آموزه‌ها مانع توسعه منافع استعماری‌اش است ،برای حذف این محبت عمومی چاره‌ای اندیشید.
انگلیسی‌ها خوب می‌دانستند که نمی‌توانند با تعطیل کردن آموزشگاه‌ها و با توسل به‌زور این تأثیر عمیق را محو کنند. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که می‌توانند با جایگزینی متنی که به لحاظ ادبی ظرفیت‌های بالایی دارد ولی تصویری امروزی از ایران وقت ارایه می‌دهد، زمینه انزجار هندیان را از فرهنگ ایرانی فراهم کنند؛ شرایط روزی که پیش‌تر خود انگلیسی‌ها با نفوذ در دربار قاجار برای سرزمین کهن ایجاد کرده بودند؛ سرزمینی که فقر و ناامنی و بیماری و فساد آن را به تباهی کشانده بود؛ بنابراین سفارش نگارش رمانی با موضوع ایران امروز را به مستشاران خود دادند که از میان آثار نوشته‌شده رمان حاجی‌بابای اصفهانی واجد شرایط شناخته شد و در آموزشگاه‌های زبان فارسی در هندوستان جای آثار سعدی را گرفت. این روش در زمانی نه‌چندان بلند کمپانی هند شرقی را به اهداف خود رساند. هندیان بامطالعه داستان کودکی تا جوانی شخصیت خیالی حاجی‌بابای اصفهانی که تصویری درشت‌نمایی شده از رذالت‌هایی چون دروغ‌گویی، پشت‌هم‌اندازی، بی‌تخصصی، کلاه‌برداری و صدها صفت سخیف دیگر را به ایرانیان نسبت می‌داد، به‌سرعت نسبت به ایرانیان تنفری عمیق پیدا کردند و این روند زمینه حذف کامل زبان فارسی از ساحت بیانی هندوستان را زمینه‌سازی کرد».

این یادداشت می‌افزاید: «جیمز موریه دیپلمات و نویسنده بریتانیایی قرن نوزدهم و مأمور سیاسی مقارن با سلطنت فتحعلی‌شاه قاجار در ایران بود. وی در سال ۱۷۸۰ در ازمیر عثمانی متولد شد. موریه در سال ۱۸۰۸ ذیل منصب منشی هار فورد جونز سفیر وقت انگلیس به ایران سفر کرد. او پس از بازگشت به انگلستان با توجه به شناختی که از جوامع شرقی و منش مردم این سرزمین به دست آورده بود، به‌عنوان سفارش پذیر اهداف سیاسی چند کتاب به رشته تحریر درآورد که معروف‌ترین آن‌ها سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی است. این کتاب دربرگیرنده هشتاد گفتار یا قصه درباره شخصیتی به نام حاجی‌بابای اصفهانی است. جمیز موریه درباره این شخص در مقدمه کتاب می‌گوید: «یک ایرانی را به نام حاجی‌بابا در ترکیه ملاقات کردم و همین‌که نام او را شنیدم، شناختم. می‌دانستم با اولین سفیری که از ایران به لندن فرستادند حاج‌بابا به سمت منشیگری به همراهش آمده بود و بعدازآن در مقامی عالی یا عادی بوده و سرد و گرم روزگار را چشیده و عاقبت به نام کارپردازی از جانب شاه به دربار عثمانی فرستاده شد.»
او اضافه کرده که حاجی‌بابا بیمار بوده و موریه او را معالجه کرده و حاجی هم برای تشکر از او سرگذشتش را که خودش به رشته‌ی تحریر درآورده به موریه اهدا می‌کند و موریه هم بر اساس آن کتاب «سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی» را می‌نویسد؛ اما جمال‌زاده و گروهی از صاحب‌نظران معتقدند که موریه خودش این رمان را به سفارش نوشته است و از طریق این روایت جعلی سعی کرده به آن سندیت ببخشد».
عبدالعلی‌زاده در ادامه یادداشتش آورده است: «پس از دریافت تأثیر عملی این رمان در هندوستان انگلیسی‌ها کتاب را به زبان‌های مختلف منطقه ترجمه کردند و این تأثیر مخرب را گسترش دادند. مطالعه‌ی کتاب سرگذشت حاجی‌بابا همچنین در «ژوزف آتوردو گوبینو» نویسنده فرانسوی اثرگذار بوده و او را واداشته تا کتاب «افسانه‌های آسیایی» را در تکمیل حاجی‌بابا بنویسد. او سرگذشت حاجی‌بابا را بهترین اثری دانست که درباره خلقیات یک ملت آسیایی نوشته‌شده است و رذالت‌های نهفته در سطور این رمان نامبارک را به تمام آسیا که مهد تمدن بشری است، تسری داد.

در سرزمین خودمان نیز طی سال‌ها نفوذ بدون انکار تلاش کردند منابع ادبی‌مان را از دسترس فرهنگی خارج کنند؛ تا جایی که امروز اگر کسی حوصله کند و آثار سعدی را بخواند تنها باهدف لذت ادبی این کار را می‌کند و این آثار را به‌عنوان محمل انتقال شناسه‌های اصیل فرهنگی به کارنمی گیرد. آثار مولانا، فردوسی، عطار و خیام و ده‌ها منبع الهام‌بخش جهان‌بینی ایرانی این روزها به‌ندرت خوانده می‌شود و ایرانیان از هر منبع تنها چند داستان بی‌اثر را شنیده‌اند. این روند درباره آثار دیگر ستاره‌های آسمان ادب و فرهنگ و تاریخ‌نگاری پی گرفته شد. دیگر از هزار و یک‌شب و قابوس‌نامه و سیاست‌نامه و... که با برنامه‌ریزی مستشاران استعماری و همکاران خائن وطنی آن‌ها دیگر با نگاه تهدید دیده می‌شوند حرفی به میان نمی‌آورم. درنتیجه برآیند این برنامه ارگانیک ضد فرهنگی علیه سرزمینمان امروز ایرانی آن‌چنان ازخودبیگانه است که دیگر رفتارهای عمومی و اجتماعی معمول این فرهنگ همچون آزادگی، ظلم‌ستیزی و انسان‌دوستی هم برایش سؤال‌برانگیز شده است.
این کتاب در کمترین اثر خود موفق شده یکی از مهارت‌های ایرانیان یعنی تعارف را به دروغ‌گویی ترجمان می‌کند؛ یعنی مهارتی که خاصه مردم این سرزمین که طی اعصار مختلف درگاه شرق برای غرب و غرب برای شرق بوده و مردمانش آموخته بودند چگونه از طریق تعارفات کوتاه فرد مقابل خود را محک بزنند و با او ارتباط برقرار کنند را به دروغ‌گویی بدل ساخته.
فرهیختگان ایرانی درباره نفوذ این رمان می‌گویند حتی 5 درصد روشنفکران ایرانی هم این کتاب را نخوانده‌اند ولی 95 درصد دروغ‌های آن را درباره ایرانیان پذیرفته‌اند و آن را در آثار خود به بدنه جامعه منتقل کرده‌اند».
این روزنامه‌نگار در ادامه تصریح کرده است: «حالا عمق فاجعه نفوذ فرهنگی رقبای ما به‌ویژه استعمار پر حیله انگلیس را دریابید که چگونه کتاب در ساختار رسمی کشور به چاپ می‌رسد و عجب‌تر اینکه در رسانه ملی این سرزمین در برنامه ... توسط یک هنرمند با آب‌ و تاب معرفی می‌شود و مردم را به خواندن آن تشویق می‌کنند؛ بدون اینکه از اهداف پس نگارش آن سخنی به میان بیاید. دقت کنید این معرفی به‌صورت کاملاً تصادفی با اکران فیلم یتیم‌خانه ایران که برای نخستین‌بار به قتل‌عام نیمی از جمعیت ایران در اثر ایجاد قحطی مصنوعی توسط ارتش ملکه انگلستان در ایران پس از جنگ جهانی دوم ایجادشده تبلیغ می‌شود؛ کتابی که امروز بسیاری از مردم آن را نخوانده‌اند ولی اثرش را پذیرفته‌اند...»

در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: «آیا می‌توان تصور کرد روزی در نظام فرهنگی و رسانه‌های انگلستان برگ سندی از تجاوزت و جنایات مستشارانشان در تغییر مرزهای سیاسی ایران، تخریب زیرساخت‌های کشاورزی، آبیاری، تغذیه، درمان و... پخش شود؟ هرگز! آیا می‌توان تصور کرد روزی یک فریم از فیلم‌های مؤثر ایرانی که مبلغ اندیشه ایرانی اسلامی ماست مثلاً از فیلم‌های برجسته دفاع مقدس در تلویزیون‌های آن‌ها پخش شود؟ پس چگونه است که نفوذیان پایدار بی‌پروا و بدون واهمه در بزنگاه‌های حساس پیام‌هایی در تحقیر ملت ایران از برنامه‌های گوناگون صادر می‌کنند؟
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار